دفتر ايام

خاطرات، اجتماعي، فرهنگي، سياسي

تبلیغات تبلیغات

سفرنامۀ کرمان (2)

هم‌اتاقی بعدی‌ام رامتین گلبانگ بود. یکی از استتثنایی‌ترین آدم‌هایی که سر راهم قرار گرفتند. اهل تهران بود. روز اول در موقع ثبت نام یک شلوار خاکی سربازی پوشیده بود. بخشی از صورتش ماه‌گرفتگی داشت که چهره‌اش را زیباتر می‌نمود. بخشی از آستین دست چپش را بالا زده بود و دیدم با خودکار روی آن نوشته است «مامان من خوشبخت» شدم. خیلی سریع یاد فیلم دستفروش مخملباف افتادم. دکتر اسفندیار اسلامی که در کارهای ثبت نام کمک می‌کرد به دستان رامتین زل زده بود و حتماً در پی ذهنش
برچسب‌ها: استتثنایی, اسفندیار
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

آخرین مطالب این وبلاگ

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها